دخترخوانده سیرا نیکول در حال دزدی از مغازه دستگیر می شود و تهدید می کند که جرم نامادری خود را برملا می کند. در ازای سکوت، او خواسته های پلیس را با استفاده از بیدمشک تراشیده و احمق تنگش برآورده می کند. برخورد شدید هر دو آنها را راضی می کند، اما به قیمتی.