رسوایی اسکارلیت جوهردار، هوس یک سواری وحشیانه دارد. اوون و تامی، گل میخ های مشتاق، تشنگی او را ارضا می کنند. او خروس های ضربان دار آنها را می بلعد، سپس بیدمشک آبدار خود را برای یک لعنتی خشن و بی امان تسلیم می کند. اوج آنها او را در خلسه داغ و چسبناک غوطه ور می کند.