یک پرستار بچه شیطون در حال مخفیانه وارد شدن دوستش گرفتار شد، اما آقای کول چرچ خوشحال نشد. او را با یک درس سخت تنبیه کرد و او را مجبور کرد که به او یک دم دستی بدهد. او تلاش کرد اما در نهایت تسلیم شد و سینه های کوچک و میل عمیق خود را به خروس بزرگش نشان داد.